| ||
با عرض سلام
بنده این افتخار را داشتم که یک ترم شاگرد استاد آقای دکتر شاکر باشم. خاطره ای از جلسه اول آن کلاس دارم. یادم هست که همان جلسه اول من و یکی دیگر از دوستان در حدود 10 دقیقه به کلاس دیر رسیدیم آن هم به این دلیل که از تهران می آمدیم و کلاس هم ساعت 8 بود. بنابراین عذرمان تقریباً موجه بود. با این حال پس از ورود به کلاس آقای دکتر شاکر با ما تندی کردند و به قول معروف گربه را پای حجله کشتند!
آن روز من کمی از ایشان دلخور شدم. آخر دانشجوی دکتری دیگر تحمل درشتی و تندی را ندارد. بویژه اگر سن و سالی از او گذشته باشد و سر پیری هوس طلب علم به سرش زده باشد!
اما جالب اینجاست که در جلسات بعد وقتی اخلاق و منش بزرگوارانه ایشان را دیدم و مقام بالای علمی ایشان را لمس کردم، کم کم آن کدورت از ذهن و دلم پاک شد و دریافتم که آن برخورد تند هم نتیجه ی یکی از سجایای اخلاقی ایشان یعنی نظم و ترتیب و وجدان کاری است.
ایشان معمولاً رأس ساعت مقرر کلاس را شروع می کردند و کمتر میشد که کلاس ایشان زودتر از 2 ساعت به پایان برسد! ایشان برای مخاطب قرار دادن هر یک از دانشجویانش صفت «عزیز» را به کار می بردند. مثلاً آقای فلانیِ عزیز! ایشان وسواس خاصی داشتند که تمامی مطالب مقرر در کلاس مطرح شود. و وقتی دیدند که چند جلسه به خاطر تعطیلات غیرمترقبه تعطیل شد، تمامی آنها را با جلسات فوق العاده جبران نمودند. همه اینها را اضافه کنید به شوخ طبعی در کلاس به گونه ای که با پایان دو ساعت کسی احساس خستگی نمی کرد.
خداوند امثال ایشان را فزونی دهد و ما را شاکر نعمتهایی مانند ایشان قرار دهد. ان شاء الله هر کجا هستند شاد و تندرست و موفق باشند.
[ شنبه 93/11/25 ] [ 3:48 عصر ] [ مدیر ] [
نظرات () ]
|
||